دووووس دارم زندگییی رروووووووو
ادامه مطلب
طبقه بندی: عاشقانه، طنز،
"together for ever"
چوپان قصه ما
دروغ گو نبود
او تنها بود و از تنهایی ، فریاد گرگ سر می داد !
افسوس !
کسی تنهایی اش را درک نکرد
و همه در پی گرگ دویدند
بی آنکه تنهایی اش را بفهمند
در این میان
فقط گرگ فهمید چویان چقدر تنهاست...!
دوراهی بین انتظار و فراموشی
دانی که چیست ؟...
فراموش میکنی ...
زمان می گذرد
می فهمی باید منتظر می ماندی
و گاه ...
منتظر می مانی
اما ...
میرسی به اینکه
زودتر از اینها باید فراموش میکردی...
ارامـــ ارامـــ راه میرومــ
افتابــ دستـ نوازششـ را بهـ صورتمـ میکشـــد
نسیمـ صورتمـ را در اغوشـ میکشـد و موهایم به استقبالشـ میرونــد
پاهایمـ نظارهـ گر علفـ هاییـ استـ کهـ در تنهاییـ سبز شدهـ انـد
و در مسـیر زندگیـ سـر بر میـ اورنـد
و دستانمـ...
دستانمـ تهیـ هسـتند
جایـ او در میـانـ دستانمـ استـ
ارامـ خـود را در اغوشـ میگیرم و بهـ اسمانـ مینگرمـ
چهـ صبح زیباییـ...!
با بــاد همــراه میشومـــ
نسیمـ بویــ خوشـ یـار را بهـ مشاممـ مــیرساند
ماننــد تشنهـ ایـ در میـان بـاد بهـ سویـ او میــروم
تــا بــا وجودشـ سیرابـ شومــ
انجـا را نگاهـ کنـ...
جاییـ کهـ با چشمانشــ مانند خورشــید بهـ منـ میدرخشـد
میـ ایستمـ... طلوعیـ از عشقـ بر قلبمـ ریشهـ کردهـ
اکنونـ با هـر قدمـ قلبمـ عاشقتـر میـ شـود
بهـ جـلو میــرم... دنیـا زیـر پایمــ عاشقتــر شدهـ استـ
چهرهـ اشـ قلبمـ را واژگونـ میکنـد
سرمـ را بهـ زیر میـ اندازمـ
بـا دستانشـ به صورتمـ جانـ می بخشـد
گرمایـ نوازششـ را بـر گونهـ هایـ خیسمـ حسـ میکنمـ...!
چه زیباستـــ!
این جادهـ ادامهـ دارد...
در ایــن سالها تنها همسفرمــ تنهاییـ بود
او اکنونـ رفتهـ و دستانمـ را بهـ دستانـ دیگریـ سپردهـ
و قلبمـ را بـا قلبـ دیگریـ پیوند دادهـ...
دستمـ را ارامــ میگیرد
روحمانــ همراهـ میشود
ارامــ بهـ جادهـ مینگریمــ
اکنونـ دیگر اینـ جادهـ خالیـ نیســت
هر لحظهـ عاشقتــر استـ و با هـر قدمـ گلیـ می رویـد
((اینــجا خــدا نزدیکــ استــ))
او با هــر نفسـ با ماستــ و بهـ زندگیـ معــنا میــ بخشد
چشمانمــ را میبندمــ
انـ جادهـ محــو میـ شـود و خـود را در خیــابانیـ می یابمـ
و سرمـا وجودمـ را میگیـرد
چه رویایـ شیرینیـ...
سرمـ را بهـ زیـر می اندازمـ
و دســتـ در دستانشــ بهـ انتهایـ خیابانـ می رومــ
مَنْـــ مے دانم
دِلَـ ـ ـ ـم تا هَمیشـﮧ دَر وَسـ ـ ـط تریےْ نُقطِہ ی زِندگیتْـــ ـــ جا مانِدـهـ ...
جایے بِین خواسَتنْـــ ـ وــنَخواستےْ ...
جایے بینِ بودَטּ وـنبودَטּ ...
جایے بینِ رَفتنْـــ وـنرفتےْ ...
جایے بِیےْ ....... این نُقطہ هاے خالے ... جـ ـ ـا ماندہ اَم....
ایـنجـا در قلبــ منـ حد و مرزیـ برایــ حضور تو نیستــ
بهـ منـ نگو کهــ چگونهـ بیـ تـــو زیستنــ را تمرینـــ کنمـ
مگر ماهیــ بیرونــ از آبــ میــ تواند نفســ بکشــد؟؟؟
مـگر میــ شود هوا را از زندگیمــ برداریـ و منـ زندهـ بمانمـ؟؟؟
بـگو معنیـ تمرینـ چیستــ؟؟؟
بریدنــ از چهـ چیز را تمرینــ کنمــ؟؟؟
بریدنـ از خودمـ را؟؟؟
نیمی خوابم و نیمی بداریم،نیمی انسان و نیمی فرشته ام و همواره از تو نوشته ام
گریه ها و خنده ها،بال های پرنده ها،هر چه بود و هر چه هست،لحظه های بی شکست
قصه های وا پسین،عشق های آتشین،افتاب و آسمان،قلب های مهربان،جلوه ای از حضور توست
نیمی آوازم و نیمی سکوتم،نیمی نور و نیمی سوت و کورم و همواره از تو دورم
به رنگین کمان که مینگرم،به عطر های بی کران که دست میزنم از تو دور تر میشوم
این همه فاصله را چگونه تاب بیاورم...؟؟؟؟
کاش میتوانستم برای شب های وحشی ام کمی مهتاب بیاورم.
کدام کتاب رو بخوانم؟کنار کدام خوشه انگور بمانم؟به سوی کدام اقیانوس پارو بزنم؟
چیکار کنم با مظلومیت پیراهنم؟کدام سیب بوی دهان تو را میدهد؟
بوی عشق و مهربانی را.
در چشم چه کسی تصویر تو شفاف تر می نشیند؟
چه کسی روز و شب تو را از پنجره ای که دلش بخواد می بیند؟
وقتی با توام چراغ اتاقم خاموش نمیشود و هیچ خاطره ای فراموش نمیشود.
وقتی با توام ملکوت در دست های من است و میتوانم به همه فرشتگان فخر بفروشم.
نیمی سلام و نیمی بدرودم،نیمی کویرم و نیمی رودم و امشب باز تو سروده ام.
همه ستاره ها به زمین به دیدار این دل غمگین آمدند
There are 2 things in life that are very painful
one is when your love loves you and doesn’t tell you
AND
second when your love doesn’t love you and tells you
دوتــا چیــز خیلیــ درد دارهــ :
وقتیــ عشقتــ دوسِــتـــ دارهـ و بهتــ نمیگهـــ
و
وقتیــ دوسِتــ ندارهــ و بهتــ میگهــ
تو را نوازشــــ میکنمـــ
حسّمــــ نمیکنیــــ
سرتـــ داد میزنمـــــ
نمیفهمیــــ
فقـــط میخواهمــــ کنارتــــ باشمـــ
امانــــ از روح خستهــــ منــ!!!
کهـــ هرشبـــ در اغوشـــ تو جانـ میگیـــرد
امّــــــا
حسّــــم نمیـــکنیـــ!!!